هوای گنبدبسم رب الزهرا فدای نام شما جان ما امام رضا به سینه دلْ شده دلتنگ ، یا امام رضا هوای گنبدتان می کند کبوتر دل که بال و پر زند این روزها امام رضا هزار درد نهان است در دلِ تنگم کنید درد دلم را دوا امام رضا به آیه آیه ی چشمانتان قسم ، چشمم ببارد از غم کرب و بلا امام رضا گره زدم دل خود را به پنجره فولاد دهید حاجت این خسته را امام رضا
به حق خواهر دلسوز خود قسم یکبار نگه کنید به دستِ گدا امام رضا خدا کند که دهد راه ، این قدم ها را پیاده از حرم عشق تا امام رضا
«خون شهدا 92/10/11» بوی سوختنبسم رب الزهرا کنار بستر باباست دختری مضطر چه بغض های غریبی است در دل حیدر نگاه خیس علی گشته غرق فاطمه اش خدا کند نکند دق ، عزیز پیغمبر ز دور بوی در و بوی سوختن آید صدای سیلی و فریاد و ناله ی مادر صدای روضه ی یاس کبود می آید صدای ضجه ی زهرا و ضربه ی آخر ببین که مزد رسالت چگونه باید داد طناب بر یَد ساقی و آتش ساغر فرشتگان همه از غصه اشک می ریزند کنار بستر باباست دختری مضطر
بسم رب الزهرا
السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات
اینجا همه دست هم را گرفته اند، خواهر دست برادر، دختر دست پدر... بابا هــــنوز مــــوی ســرم درد می کند مثل کــــبوتری که مرا ســـنگ می زنند
اهل عشق آمده اند، بی پا، بی دست... اینها چشیده اند... خوب میفهمند بغضی شکست و آه دیگر سردادم... اینها قــدم هایشان را نذر مادرشان زهرا کرده اند، اینها سوخته اند... روضـــــه برای بانوی پهلــو شکسته ای
یاد حرف استادی افتادم: باید خاکی شد! خاکی که شدی با یک نسیم آرام پرواز میکنی با تمام عشق خادمی زائران امام حسین را میکرد ای جان و تن عالم و آدم به فـــــدایت
قلم نوشت: برای پرواز باید سبک شد... باید خاکی شد... باید خاک شد
عکس ها: اربعین 92 - از نجف تا کربلا
مأذنه ی صبــــــربسم رب الزهرا بقیع ، غربت دیوارها ، دلی پر غم دوباره اشک تر از دیده می چکد نم نم دوباره حال و هوای دلم کمی سرد است دوباره بغض گلویم شکسته، پر درد است به سوی جای پای صبر روانه میشود دل مضطرم، پر از زخم دهن وا کرده و پر از آه... پر از روضه و پر از ماتم... پر از مقتل لهوف، آب و مشک و نیزه و اتش، خار و سیلی و نامحرم و مقتل... 182 رأس قدم به قدم با ذکر یا علی پایم را کشاندم، چشم چشم میکردم که به وعده گاهم برسم، کنار تیرکی که سال گذشته با دلم وعده گذاشته بودم، حتما میرسم... حتما... رسیدم به وعده گاه عشق و دست بروی قلب گذاشتم و از جان صدا زدم... السلام علیک یابن فاطمة الزهرا یا اباعبدالله الحسین تا روز ابد در غـــــم تو اشـــــک بریزم زیر عَلـــــم تو شــده ام ســـینه زن تو
قلم نوشت: شروع عشق بازی، به سوی جای پای صبر، جای پای خواهری قد خمیده
عکس ها: اربعین 92 - از نجف تا کربلا بسم رب الزهرا یک دفتر کاهی یک قلم و شاعری که احساسش بغض دارد... حرف به حرف بی قراری واژه به واژه سکوت بیت به بیت اضطراب دارد یک غزل متولد می شود با نام "تنهایی" قافیه هایش همه سوز ردیف هایش همه آه درد... درد... درد... چه غزل وزینی! گمانم که این دردها سنگین اند! دنیای خاکستری دفتر کاهی دنیای عجیبی است هرازگاهی شعرهایی پا به این دنیای خاکستری می گذارند شعرهایی که حاصل دلِ تنگ این شاعر است... برای تولد هر یک از اشعار ، شاعر جانش در می رود مثل جانِ مادر برای فرزند... خون دل می خورد برای اینکه واژه یک به یک در بیت به بیت شعر بنشینند گاهی ساعت ها درگیر قافیه است نمی تواند غزل نیمه تمامش را رها کند و همیشه دلش برای تمام سروده هایش شور می زند دنیای شاعر این دفتر کاهی هم دنیای عجیبی است... دوباره دفتر کاهی ، دو بیت حرف حساب دوباره قـــافیه در گـــــیر و دار شـــیدایی وَ شاعـــــری که غـــــزل را سرود تا آخـر دوباره بغـــض قلـم در سکـــوت و تنهایی کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
دی 92 - خون شهدا
|