سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا


یک دفتر کاهی

یک قلم

و شاعری که احساسش بغض دارد...

حرف به حرف بی قراری

واژه به واژه سکوت

بیت به بیت اضطراب

دارد یک غزل متولد می شود با نام "تنهایی"

قافیه هایش همه سوز

ردیف هایش همه آه

درد... درد... درد... چه غزل وزینی! گمانم که این دردها سنگین اند!

دنیای خاکستری دفتر کاهی دنیای عجیبی است

هرازگاهی شعرهایی پا به این دنیای خاکستری می گذارند

شعرهایی که حاصل دلِ تنگ این شاعر است...

برای تولد هر یک از اشعار ، شاعر جانش در می رود

مثل جانِ مادر برای فرزند...

خون دل می خورد برای اینکه واژه یک به یک در بیت به بیت شعر بنشینند

گاهی ساعت ها درگیر قافیه است

نمی تواند غزل نیمه تمامش را رها کند

و همیشه دلش برای تمام سروده هایش شور می زند

دنیای شاعر این دفتر کاهی هم دنیای عجیبی است...

دوباره دفتر کاهی ، دو بیت حرف حساب

دوباره قـــافیه در گـــــیر و دار شـــیدایی

وَ شاعـــــری که  غـــــزل را سرود تا آخـر

دوباره بغـــض قلـم در سکـــوت و تنهایی




 
بروزرسانی مطلب: شنبه 92/10/7 10:0 صبح
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . دفتر کاهی - خون شهدا