لحظه های طوفانیبسم رب الزهرا من و خیال حرم ، یک سکــوت طولانی دوباره نیمه شب و اشک های پنهانی از آســــمان نـگـــاهم امــــید می بارد قســـــــــم به راز دل ابرهـــــای بارانی چه روزها که به یادت یکی یکی بگذشت خـودت که از شــب و از انتظـار می دانی تمـــام ترسم از این است ای پناهِ دلــم برانی ام تو در این لحظــه های طوفانی تو را به بغــض کبوتر قســم ببخــش مرا که پُر شده است وجود من از پشیمانی وَ باز عشق تو در قلب من جوانه زده است من و خیال حــــــرم ، یک سکــوت طولانی کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
دی 92 - خون شهدا
|