قطعه آسمانیمعنای زندگی و حیات را وقتی درمی یابم که پایم را از قطعه مردگان، به قطعه نورانی تان می گذارم... ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموات ...
این روزها...بسم رب شهدا و الصدیقین این روزها خیلی دلم می خواهد هرچه زودتر بروم کنارشان... دیگر خسته شده ام... از همه چیز... داشتم قدم می زدم و بغض خود را مدام فرو می خوردم... رسیدم بالای سرش... میخ کوب شدم... جمله ای که روی مزارش نوشته بودمرا تکان داد... به خود آمدم.... دیدم کوله بارم خالی خالی یست.... انقدر خالی که اگر بروم....:( روی سنگ مزارشان نوشته بود:" آیا برای مرگ آماده ای؟ هم آلان اگر ملک الموت سررسد و تو را به عالم باقی فراخواند،آماده ای؟(شهــــید آوینی)" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بغض نوشت: مشتاق رحیل و بال و پر سوخته ایم**** سخت است خدایا در این سرا ماندن... کنار شما...بسم رب الزهرا وقتی میام پیشتون می فهمم که چیزی کم دارم؛جلوتر که میام میفهمم که خیلی چیزها کم دارم،وقتی میشینم کنارتون میفهمم که اصلا چیزی ندارم وچیزی نیستم...و اون وقته که تموم وجودمو غم میگیره...غمی که چند وقته داره داغونم میکنه...شایدم داغونم کرده...وقتی به عکس هاتون نگاه میکنم که چقدر جوون و شاداب هستید...
به قلم: ... بیا دست مرا بگیر...
بیا دست مرا بگیر ...کشان ... کشان ... کشان ...ببر تا حریم حرمت ... به قلم: ... قطعه ای از آسمانمعنای زندگی و حیات را وقتی درمی یابم که پایم را از قطعه مردگان، به قطعه آسمانی تان، می گذارم... ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموات...
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
آذر 89 تا دی 90 - خون شهدا
|