سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

کنار شما...

موضوع :

بسم رب الزهرا

وقتی میام پیشتون می فهمم که چیزی کم دارم؛جلوتر که میام میفهمم که خیلی چیزها کم دارم،وقتی میشینم کنارتون میفهمم که اصلا چیزی ندارم وچیزی نیستم...و اون وقته که تموم وجودمو غم میگیره...غمی که چند وقته داره داغونم میکنه...شایدم داغونم کرده...وقتی به عکس هاتون نگاه میکنم که چقدر جوون و شاداب هستید...
تازه به فرسودگی خودم پی میبرم...چهره ی خندونتون منو تو حسرت عمیقی فرو میبره... شماها زنده اید و من بوی مردگی خودم رو میشنوم ... و بوی مردگی من شما رو آزار می ده ... اما شماها خیلی خوبید هنوزم به من لبخند میزنید...بار سنگین خجالت رو شونه هام سنگینی میکنه...و مدام این سوال تو ذهنم تکرار میشه که چه طور شما به این درک عمیق رسیدید و من مدت هاست که میجویم و نمی یابم...

به قلم: ...




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 90/5/9 5:17 صبح
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . کنار شما... - خون شهدا