زخم نسترنبسم رب الزهرا
غم در دل خورشید مهمان است سهم نگاهش بغض و باران است
در دست هایش التماسی تلخ در سینه اش آشوب ، پنهان است
آیینه ها دارد غبار غم... دنیا چرا آیینه بندان است ؟
گلبرگ های نسترن زخمی است بر صورتش ، دستان طوفان است
اینجا هوای پر گرفتن نیست این شهر تاریک است ، زندان است
ای کاش آید از سفر، دیگر... مردی که سر تا پایش ایمان است خون شهدا 93/9/12
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
زخم نسترن - خون شهدا
|