شمس و قمربسم رب الزهرا مرغ دلم تا به هوا می رود یکسره تا کربُــبلا می رود گِـــــرد حریمـــش بزند بال و پر در دو طرف ، گنبد شمس و قمر شمسْ حسین است و قمرْ ساقی است همـــچو ســتاره ، رخِ آن باقـــی است جاده ی بین الحرمین پیش رو دل ، حرم این برود ، یا که او ؟ نــور رخِ مــــــــاه ، بتابد به دل حسِ جنون ، روی بیارد به دل آه ! که ناگاه روم سمت ماه با نگه خواهش و رویی سیاه شرح دهم حاجت خود در برش پر بزنم یکـــــسره دور ســرش رخصت از عباس بگیرم کنون پر بزنم تا حــــرم شاه خون مرقد شش گوشه مرا مرهم است چاره ی هر درد و غم و ماتم است گِرد ضریحش چو طوافی کنم دوری ام از یار ، تلافــی کنم دست دلم هست دخیل حسین سرخ ترین راه ، سَــبیل حسین کاش پذیرد که شوم نوکرش یا که کنم نوکــــری مادرش خواهم از ارباب شهیدم کند نزد خدا روی ســـفیدم کند کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
شمس و قمر - خون شهدا
|