مسافر کوچه هابسم رب الزهرا دلم هوای بقیع و مدینه دارد باز درون سینه نهفته هزار راز و نیاز دوباره بغض غریبی نشسته در آهم دوباره پیچ و خم جاده در سر راهم و اشک ها که سرازیر میشود نم نم و میهمان دو چشم است قطره ای شبنم هنوز رنگ دل آسمان کمی تار است و حال ماه وخیم است ، زار و بیمار است منم مسافر شبگرد کوچه های جنون که اشک های غریبم شده به سرخی خون هوای روضه ی مادر دوباره زد به سرم یکی به داد رسد ، چون شکسته بال و پرم خدا کند که بیاید مسافر از سفرش که انتقام بگیرد به خاطر پدرش و انتقام در و زخم سینه ی مادر و انتقام کبودیِ صورت خواهر و انتقام حسین و سر بریده ی او و انتقام حسن ، آه ! نور دیده ی او خدا کند که بیاید دلم گرفته ، خدا خدا کند که بیاید دگر مسافر ما اللهم عجل لولیک الفرج کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
مسافر کوچه ها - خون شهدا
|