بسم رب الزهرا باز هم بغض گلو ، باز من و یاد حرم باز هم زخمی ام و بسته شده بال و پرم کاش می آمدم و روبروی گنبد تو می نشستم که ببینی تو خودت چشم ترم یا رضا (ع) دستِ من و دامن پر احسانت جز درِ خانه ات این دست ، کجاها ببرم ؟ دل من نیمه ی شب تا حرمت می آید آه ! شب تا به سحر خواب که نه ! در سفرم کن نگاهی به من و دیده ی بغض آلودم باز بگذار از این فاصله منّت به سرم عکس زیبای ضریحت به دلم قاب شده باز هم بغض گلو ، باز من و یاد حرم خون شهدا 93/9/30 یک ذرّه عشقبسم رب الزهرا
دلتنگم از زمین و... کمی آسمان بده امشب بیا به این تن ناچیز ، جان بده
مثل کبوترم که پر و بال زخمی ام بر بال های زخمی و خسته توان بده
پنهان مشو ز دیده ی آلوده ی دلم یکبار هم بیا و خودت را نشان بده
جان مرا بگیر و به جایش کمی فقط... یک ذرّه عشق مهدی صاحب زمان بده
اصلاً شکایتی نکنم از جدایی ات هرآنچه هست مصلحت من ، همان بده خون شهدا 93/39/28 دلِ شش گوشهبسم رب الزهرا
من از کربلای تو جا مانده ام نمی دانم اصلا چرا مانده ام...
نگاهی ز روی کرم کن به من که عمری گدای شما مانده ام
دلم گوشه گوشه شده تنگ تو ز شش گوشه امّا جدا مانده ام
تو راهم ندادی و من بعد از آن... در این سوی جاده رها مانده ام
حرم... اربعین... آرزویم ، وَ من... ولی در غم کربلا مانده ام خون شهدا 93/9/21 زخم نسترنبسم رب الزهرا
غم در دل خورشید مهمان است سهم نگاهش بغض و باران است
در دست هایش التماسی تلخ در سینه اش آشوب ، پنهان است
آیینه ها دارد غبار غم... دنیا چرا آیینه بندان است ؟
گلبرگ های نسترن زخمی است بر صورتش ، دستان طوفان است
اینجا هوای پر گرفتن نیست این شهر تاریک است ، زندان است
ای کاش آید از سفر، دیگر... مردی که سر تا پایش ایمان است خون شهدا 93/9/12
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
آذر 93 - خون شهدا
|