سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا

رفتی ای جان خواهر، خوشبحالت...
می مانم، میسوزم همچو شمع... خوشبحالم...
راستی داداش! گفته بودی دوست داری خواهرت بیاید کنارت... آیا دیدی؟!
یاد آن روز بخیر در آغوشم گرفتی ولی... لحظه ای شانه ام خیس شد... آهی کشیدی ...
داداش! گریه کردی...؟!!
بیا حالا خودم تو را در آغوش میگیرم...
دستت را بیرون بیاور ... فقط یک لحظه... آرام... من که سرم روی شانه ات نیست...
اینکه نمیشود... پس سهم خواهری ام چه میشود...
خداحافظ  آرام جانم...
خداحافظ  ای برادر من!

 

لحظه ی وداع خنده ات برام بس بود خواهر...
همین قدر تمام خواهری ات برام کافیست...
همین که در آغوش توام آرامم...
خوب میدانم، جای پاسبان خانه حالا خالیست...
عیبی نیست... تکیه گاهی خدا ساخته برایت، مبارکت باشد...
حیف که جای من خالیست...
غصه نخور خواهر...! من هم نبودم عیب نیست، روح من همانجا باقیست...




 
بروزرسانی مطلب: پنج شنبه 91/4/1 6:57 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . خداحافظ ای برادر من، خون شهدا، خواهر شهید - خون شهدا