سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا

 

مسافر ، دیگر این پا و آن پا نمی کند

کوله بار دلتنگی هایش را به دوش می کشد

فرصتی نیست

باید دست تعلقات را رها کند

باید چشم دل ، به آسمان بگشاید

باید زودتر برود...

نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی

تا در میکـــده شــادان و غزلـخوان بروم

 

 هوایی بغض آلود

جاده ای بی همسفر

آسمانی تاریک

جای خالی ماه

و باران چشم های مسافر

شب ، شب عجیبی است...

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حــــال ما سبکـــــباران ســاحل ها

 

امید ، تنها واژه ای است که دل مضطرش را آرام می کند

لحظه ای درنگ هم نباید کرد

باید تا سپیده ی صبح رفت

باید نگاه مهربان خورشید را دید

باید برای کبوترهای مست ، دست تکان داد

باید از دل شب عبور کرد...

مرا  امـــــــید وصــــال تو زنده می دارد

وگرنه هردمم از هجر توست بیم هلاک

 

دل مسافر در تب و تاب

چشم های خورشید از دور تماشایی است

لحظه ی وصال نزدیک است

آخر شب تیره به صبح رسید

اشک شوق و چشم های بی قرار مسافر

السلام علیک یا اباعبدالله...

به وصل دوست گرت دست می دهد یک دم

برو که هـــرچه مـــــــراد است در جهان داری




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 92/8/5 8:54 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . مسافر بی قرار - خون شهدا