رَد سرخبسم رب الزهرا دست مرا بگیر که دیگر بریده ام دنبال رَد سرخ تو عمری دویده ام تا اینکه دست من برسد بر ضریح تو دست از تمام زندگی خود کشیده ام عمری است من به خواب ببینم حریم تو افسوس جز به خواب ، حریمت ندیده ام ای کاش من نمیرم و بینم که یک شبی ناگـــاه تا کــــنار ضــــریحـــت رسیده ام آقا تو را به مادر خود رحم کن ، بیا دســت مرا بگیر که دیگـــر بریده ام اقیانوس یادتبسم رب الزهرا تا کربلای تو نفـــس ها می زند دل دارد به دنیای خودش پا می زند دل چون قطــره ای دنبال اقــــیانوس یادت هر شب دلِ خود را به دریا می زند دل درس جنون را از بَر است اما همیشه در مکتب عــشق تو درجا می زند دل تا اینکه بیند گوشه ی شش گوشه ات را بیچـــاره رو اینجــا و آنجــا می زند دل دیروز و امـروزش اگر بگـذشت با هجر حــرف از وصال صبحِ فردا می زند دل
اذن دخولــت جان من را بر لب آرد تا کربلای تو نفس ها می زند دل مسیحِ دلتبسم رب الزهرا
دوباره دل ، غــــم دلتنـــگی شــما دارد دوباره چشـــم تَرم حــال گـــریـه را دارد عجیب نیست که اینگونه بی قـرارم آه که قلـب زخمی من بغـض کربلا دارد قسم به قامت نیلوفران که این دل زار هــنوز در سر خود شـور جبهه ها دارد وَ درد چـیره شـــده بر سراسر تـَـن من وَ از مســــیحِ دلــت خواهــش دوا دارد مـرا به جمعِ خــــداییِ خـویش راه دهید دوباره دل ، غـــــم دلتنـــگی شـما دارد کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
غزل دلتنگی - خون شهدا
|