منِ توبسم رب الزهرا جانم به فـدای همه ی جان و تن تو قــــــربــان تــو و پارگــی پـیرهـــن تو با این تن عریان ز چه بر خاک فتادی افسوس نشد چــادر زینب ، کفن تو بر نیزه شده رأس چو خورشید تو این سو افتاده به خاک آن ســــوی میدان ، بدن تو تا روز ابد در غـــــم تو اشـــــک بریزم زیر عَلـــــم تو شــده ام ســـینه زن تو از بس که گره خورده دل من به دل تو تو ، من شده ای و شده ام آه ! منِ تو ای جان و تن عالم و آدم به فـــــدایت جانم به فدای همه ی جـــــان و تن تو کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
غزل ، نذر خواهر غریب کربلا - خون شهدا
|