بهترین طبیببسم رب الزهرا باران و بغض و آه و دلی تنگ و ناشکیب ای آسمان ببار براین خسته ی غریب از بس حریم کوی تو را خواب دیده ام پیچیده در تمام شبم عطر و بوی سیب کِی می شود مسافر کرب و بلا شوم هم زائر تو باشم و هم زائر حبیب درمان دردهای دلِ عاشقان تویی مرهم ، دوا ، شِفا تویی ای بهترین طبیب دستی به روی بال اسیر قفس بکش امشب دوباره کرده هوای تو را عجیب خون شهدا 92/12/6 لحظه های طوفانیبسم رب الزهرا من و خیال حرم ، یک سکــوت طولانی دوباره نیمه شب و اشک های پنهانی از آســــمان نـگـــاهم امــــید می بارد قســـــــــم به راز دل ابرهـــــای بارانی چه روزها که به یادت یکی یکی بگذشت خـودت که از شــب و از انتظـار می دانی تمـــام ترسم از این است ای پناهِ دلــم برانی ام تو در این لحظــه های طوفانی تو را به بغــض کبوتر قســم ببخــش مرا که پُر شده است وجود من از پشیمانی وَ باز عشق تو در قلب من جوانه زده است من و خیال حــــــرم ، یک سکــوت طولانی قسم به قافیه هابسم رب الزهرا
برای آینــه هـــــا مثل آفــــتابی تو تمام مســأله ها را خــودِ جوابی تو
اگر تمامی شب های من چو کابوس است همیشه ساکت و شیرین ، مثالِ خوابی تو
وَ من کویر پر از اضطــــراب و تشویشم در آسمانِ دلم ، قطــــره هـــای آبی تو
قسم به قافیه هایی که عاشقت شده اند غزل ترین غزلــی ، بس که خوب و نابی تو
در این هوای نفس گیر و ابر و بغض آلود برای آینه هـــا مثل آفــــتابی تو خیال سبز حرمبسم رب الزهرا این چشم ها بهانه ی ارباب می کند شش گوشه اش دوباره دلم آب می کند یاد حرم نمی رود از خاطرم دگر جان مرا گرفته و بی تاب می کند
صحنش ز بس که مایه ی آرام و صفاست چشمان بی قرار مرا خواب می کند از آسمان سرخ حرم ، عشق می چکد بر جان تشنگانَش و سیراب می کند هر شب خیال سبز حرم هست در سرم این چشم ها بهانه ی ارباب می کند کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
غزل ، نذر ارباب - خون شهدا
|