بی تاب عشقبسم رب الزهرا او چید گلی سرخ ز گلـــــزار شـهادت از سمت زمین رفت به میدان سعادت از خاک رها گشت ، دلش سوی کجا رفت؟ انگــــار به دنبال دل آیـــنه هـــا رفت از دور برای من و تو ، دست تکـان داد لبخند زد و در وســط حادثه جان داد با دست اباالفضل که سیراب شد از عشق یکباره به خود آمد و بی تاب شد از عشق این سوی که ارباب و علمدار نشسته آن سوی دگــر حـــــیدر کرار نشسته یک چادر خاکــــی شده از دور نمایان زهراست که راهی شده این سوی بیابان یکباره نگاهـــش به غریب الغربا رفت لبخند زد و دور شد و سمت خدا رفت کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
شعر شهدا - خون شهدا
|