بسم رب الزهرا
دلی پر درد، چشمی پر از گریه، دلی پر خون در لابه لای سفره بغض هایم گره زدم و برایت آورده ام. کوچک ولی پر از غم، ای شاه عالمین امیری یا مولای من آمدم، با دوشی پر زخم از سنگینی آه هایی که ز دوریت عمری کشیدم و در دلم فریاد کردم... آقا! من آمدم... ایوان نجف عجب صفایی دارد... تکرار این جمله حرف به حرفش شاهنامه ای است که تمامی ندارد، شیرین... گاه گاهی دور حرمت میگشتم و گاهی کنار صحن حضرت زهرا پایم بی توان میشد، در همسایگی ات صحنی بپاست آقا... اما درد به جان افتاد و ناله بر آمد، ای مادر...
بقیع ، غربت دیوارها ، دلی پر غم
دوباره اشک تر از دیده می چکد نم نم
دوباره حال و هوای دلم کمی سرد است
دوباره بغض گلویم شکسته، پر درد است
به سوی جای پای صبر روانه میشود دل مضطرم، پر از زخم دهن وا کرده و پر از آه... پر از روضه و پر از ماتم... پر از مقتل لهوف، آب و مشک و نیزه و اتش، خار و سیلی و نامحرم و مقتل...
کوله بارم را بسته ام، می برم یاد کسی را که عمری ز فراق آه میکشد اشک میریزد، بسم الله الرحمن الرحیم، مدد ز امیرالمومنین گرفتم، دستی به زانو، یا علیـــــ...
و باز تکرار آب و آیینه، نام مادر را باید ببرم... یا زهــــــرا...
مدیون خاکِ چادر خاکیِ مادرم
زهرا مدد نمود ، غلامِ شما شدم
لبیک یا حسین...
182 رأس قدم به قدم با ذکر یا علی پایم را کشاندم، چشم چشم میکردم که به وعده گاهم برسم، کنار تیرکی که سال گذشته با دلم وعده گذاشته بودم، حتما میرسم... حتما...
گاه گاهی نگاهی به عقب... سری به پایین... تسبیحی به دست... و... بغض شکست، حرف تمام شد، فقط شکست و افتاد...
از بس که زیر پرچم تو اشک ریختم
دستِ مرا گرفتی و حاجتروا شدم
رسیدم به وعده گاه عشق و دست بروی قلب گذاشتم و از جان صدا زدم... السلام علیک یابن فاطمة الزهرا یا اباعبدالله الحسین
پرچم سبزی با نام یا علمدار یا عباس نصب کرده بودند، دستی به سوی حرم بالا رفت، لبیک یا عباس...
تا روز ابد در غـــــم تو اشـــــک بریزم
زیر عَلـــــم تو شــده ام ســـینه زن تو
قلم نوشت: شروع عشق بازی، به سوی جای پای صبر، جای پای خواهری قد خمیده
به سوی پاهای زخمی، به سوی نیزه شکسته ها، به سوی تشنگی، به سوی لهوف
عکس ها: اربعین 92 - از نجف تا کربلا