سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا

 

عمریست که ز شما غافل مانده ام... سرگردانم... نمیدانم کجا باید هجرت کنم
روز ها یک به یک میگذرت و همچنان سر خط مانده ام...
ای شهدا راه نشانم دهید...
فانوس های شبزنده داریتان همه روشن مانده است...
تا چند فانوس باید دنبال کنم... چقدر مانده تا به شهر شما نزدیک شوم...
دلم هوای سرودن نمیکند... نمیدانم چرا بهانه ی گریستن نمیکند... نفسم دم آرام نمیکند
گویا هوای دلم سنگین تر شده است... برای پریدن بهانه گیر تر شده است... دستم به سوی شما ها درازتر شده است... بغض رسیدن سریعتر شده است
دستم بگیرید که پاهای من... در این شهر گناه سست تر شده است...

چشم های عابر چشم براه تر شده است... به شوق شهرتان اشک بار تر شده است... این حال من است که مدتی بارانی ام... سرم را به پای مادر گذارم که من زهرائیم




 
بروزرسانی مطلب: جمعه 90/10/23 1:48 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . راه نشانم بده... - خون شهدا