سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

"دلـــــــم"....؟؟؟ چرا" دلــــم "پیدا نیست...؟!؟!؟ انگار" دلـــــــم" بین هزاران رنگ گم شده..."دلـــم"برای"دلـــم"تنگ شده... نمیدانم" دلـــــــم" را کجا؛جا گذاشتم...من که حواسم جمع بود... دوست داشتم دست "دلـــــــم" را محکم بگیرم...وبیاورمش پیش خودت وبا هم بگوییم: یا علی... این روزها برایم از" تو" نوشتن سخت شده..نه اینکه فکر کنی خسته ام؛نه!
میدانی سیــــد...این روزها "تو" زندگی ام کم شده...این روزها "او" زندگی ام هم کم شده... این روزها فقط من هستم و من...نه "تو" و نه "او" ... "تو" و "او" ندارید که...شما همیشه با همید..."تو" و "او" همیشه با همید... این "منــــــــم" که باز هم تنها شده ام...تنهــــــــــا و بی کس... می بینی حال و روز "دلـــــــــم" را... نمیدانم چرا "دلــــــــم" که میگیرد یاد تو می افتم...نگیرد نمی افتم.
گاهی باید بگیرد...تنگ شود...تا یادش بیفتد... گاهی هم باید" تــــــــو " " دلـــــــــم" را محکم بگیری تا نیفتد... باید محکم دستت را بگیرد تا من نیفتم..."دلـــــــم" را میگویم... باید محکم دستت را بگیرد... و گرنه باز می افتم... دور از خودم می افتم... هم از قله ی عاشقی های "تـــــو"...هم از اوج بندگی "او"... این روزها از تو نوشتن برایم سخت شده...
بیا...بیا...بیا... این تنها آرزوی من است: دیدار "تـــــــــو" زیر سایه ی "او" ...بدون من...بدون من...بدون من...
این روزها به دوری از "تـــــــو" نزدیک شده ام... این روزها پایم لبه ی پرتگاه دوری از "تــــــو"ست... "دلـــــــم" گرفت...دیگر وقتش رسیده که بگیرد... خدا کند بگیرد...هم خودش ّبگیرد؛هم دستت را... "تـــــــــو" باید بیایی و بگیری...دست "دلــــــــم" را... "دلـــــــم"دستش نمی رسد که بگیرد "تـــــــو را... بیا و دست "دلــــــــم" را بگیر...بیا "دلـــــــم" را از دست "مـــــن" نجات بده... بیا

 

اللهم انی...

به قلم:  ...




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 90/6/13 2:13 صبح
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . تو . . . او . . . و در ابتدای جاده، مـــــــــــن! - خون شهدا