سفره ی هفت سین در قایق پهلو گرفته چشم را به خود خیره کرد، آب و آیینه، از امام و امام، سربند های یا زهرا و یا حسین... گل های لاله این قایق شکسته کف را با سرخی اش تزئین کرده بود... آب و لاله های سرخ... یک آه و هزار هزار فریاد قطره های اشک...
درد...! چنان درد بر وجود کشیده شد که دیگر توانی در زانوان نبود و زمینگیر شد خاک...! تمام وجود را خاک گرفت... آه...! روضه خوانده شد و صدای آهــــــ .. سر کشیده شد مادر...! نوای ای مادر از جان سر نهاده شد و ضجه های فاطمیه در سالی که گذشته بود زنده شد... درد و خاک و آه و مادر... مادر،آه،خاک،درد...
این شین و لام و میم و چ و ه رسمش روضه خوانی است، روضه ی مادر
حرف نوشت: آی شهدا... آنقدر غرق این دنیا شده ام که از شما غافل مانده ام و سرگردان این روزگار بی معرفت شده ام، بیایید و دستم را شما بگیرید، شما هایی که مادری هستید، بیایید و نگاه آلوده ی مرا به راه خودتان روشن کنید و دستان مرا به سمت آسمانی ها بالا ببرید، من از خود هیچ نداریم میدانید، هرچه دارم از لطف الهی و مدد مادر و دعای شما است... دل گیر است و راهی برای رهایی اش جز عنایت مادرتان و لطف شما ها سراغ ندارم... خون شماست که مرا باز به سمت شما میکشاند...خوب میدادنم که نظر میکنید... درد و خاک و آه و مادر و خون...
خون شهدا95/1/22
عکس: خون شهدا- نوروز 95
|