سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا


همسفر با شهدا(8)

سفره ی هفت سین در قایق پهلو گرفته چشم را به خود خیره کرد، آب و آیینه، از امام و امام، سربند های یا زهرا و یا حسین... گل های لاله این قایق شکسته کف را با سرخی اش تزئین کرده بود... آب و لاله های سرخ... یک آه و هزار هزار فریاد قطره های اشک...

درد...! چنان درد بر وجود کشیده شد که دیگر توانی در زانوان نبود و زمینگیر شد
خاک...! تمام وجود را خاک گرفت...
آه...! روضه خوانده شد و صدای آهــــــ .. سر کشیده شد
مادر...! نوای ای مادر از جان سر نهاده شد و ضجه های فاطمیه در سالی  که گذشته بود زنده شد...
درد و خاک و آه و مادر... مادر،آه،خاک،درد...

این شین و لام و میم و چ و ه رسمش روضه خوانی است، روضه ی مادر

حرف نوشت: آی شهدا... آنقدر غرق این دنیا شده ام که از شما غافل مانده ام و سرگردان این روزگار بی معرفت شده ام، بیایید و دستم را شما بگیرید، شما هایی که مادری هستید، بیایید و نگاه آلوده ی مرا به راه خودتان روشن کنید و دستان مرا به سمت آسمانی ها بالا ببرید، من از خود هیچ نداریم میدانید، هرچه دارم از لطف الهی و مدد مادر و دعای شما است... دل گیر است و راهی برای رهایی اش جز عنایت مادرتان و لطف شما ها سراغ ندارم...
خون شماست که مرا باز به سمت شما میکشاند...خوب میدادنم که نظر میکنید...
درد و خاک و آه و مادر و خون...


خون شهدا95/1/22

عکس: خون شهدا- نوروز 95




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 95/1/22 6:28 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . همسفر با شهدا (8) - خون شهدا