هوالجمیل
لحظه وداع امام حسین با خواهرش...آن حضرت ، اشک هاى خواهرش را که چون باران از چشمش سرازیر بود با دست مبارک خود پاک کرد و فرمود: خواهرم ، اگر پرنده قطا را به حال خود وا مى گذاشتند، در لانه اش آسوده مى خوابید.
در این هنگام ، بى تابى زینب علیهاالسلام بیشتر شد و عرض کرد: برادر جان ، معلوم است که تو خود را براى مرگ آماده کرده اى و با این کار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق کردى !
زینب علیه السلام از شدت ناراحتى و گریه ، به زمین افتاد و بیهوش شد. امام حسین علیه السلام که تلاش زیادى به عمل مى آورد تا خواهرش را آرام کرده و به وى تسلى دهد، با بیهوشى خواهرش زینب علیهاالسلام مواجه گردید....
یا حسین.... اون لحظه چه کشیدید آقا...
درد عجیبی بر دلم نشست...شدیدتر از هر دردی که تا حالا کشیدم... لحظه ای دور از چشم من بود فقط گفتم یا زهرا.... خدایا خواهر دلش به برادرش گرم است که امنیت را احساس میکند...خدایا چه کشید زینب (س)... برادر و خواهری امام حسین و حضرت زینب فقط جلوی چشمانم ترسیم میشدند... خدایا امروز بر من چه کردی....
صدای سیلی و فریاد ای برادر....صدای سیلی و فریاد ای عمو ای بابا....صدای سیلی و صدای آه و درد... یا حسین اینها رو بعد عاشورا دیدی و چه کشیدید....
چه از درد بگویم .... چه از غصه بگویم.... آهی کشیدم و بغضی در گلو شکست....
...
اللهم انی...
ناله های دل من از غم .... بیخیال...