بسم رب الزهرا
کاش این روزها دست دلم به ضریحت می رسید تا بغض هایم را دخیل بببندم و قطرات اشکم را یکی یکی گره بزنم به شبکه های طلایی ات... بعد که کمی سبک تر شدم بروم و گوشه های بنشینم و سر بگذارم بر شانه ی دیوار حریمت و زل بزنم به زائرانی که تمام آرزوهایشان را آهسته در گوش تو نجوا می کنند تا آن ها را به آرزوهایشان برسانی... بنشینم و چند رکعت نماز بخوانم ، نماز عاشقی در کوی عشق ، نماز جنون در حرم یار ، نماز حاجت دل... بعد از نماز تسبیحی را که از تربتت جان گرفته است بردارم و با هردانه اش یا الله بگویم و از تمام لحظاتی که بی یادش سپری شد استغفار کنم.. دانه دانه ی تسبیح را بوسه بزنم و عطر تو را استشمام کنم ، عطر حضورت در حرم ، عطر همراهی ات ، عطر بودنت... کاش یکی از این روزها پای دلم به کوی عاشقی ات باز می شد تا قدم به قدم تو را زندگی می کردم و در کنار تونفس می کشیدم... کفش هایم را در دست می گرفتم و در مسیر بین الحرمین عاشقی را قدم می زدم و در هر قدم می گفتم : جانم حسین...
قلب من من میل تو را دارد حسین
نیمه ی شب ناله ها دارد حسین
کاش یک بار دگر راهم دهی
دل هوای کربلا دارد حسین
|