پشت دیوار انتظار صف کشیده اند چشم های بی قرار ما و خیره شده اند به جاده ی روزگار تا شاید ببینند مردی را که هزاران سالِ پیش وعده ی آمدنش را داده اند... مردی از جنس آیینه ، از نسل یاس و از تبار محمد... مردی که با آمدنش دیوارهای ظلم و ستم را یک به یک فرو می ریزد و بنای عظیم عدالت را جایگزینش می سازد... باید برای آمدن چنین مردی دست در دست عدالت خواهان داد و پا به پای ظلم ستیزان رفت... باید به دوش کشید کوله بار سختی ها را و تحمل کرد زخم زبان و کنایه ها را... باید هر صبح و شام دست التماس به سوی آسمان دراز کرد و برای آمدنش دعا کرد... این روزها که مستکبرین در سراسر دنیا علم کفر را برپا کرده اند باید با صلابت حیدری و شجاعت حسینی علمشان را بر زمین کوبید و پرچم عدالت را برافراشت... و همچون عباس بن علی جامه ی رزم پوشید و در رکابِ ولیِ خدا بود... می دانم که روزی دوران غیبت به سر می آید... پس بیا هرجمعه در ندبه هایمان عهد ببندیم که مانعی نباشم برای ظهور حجت خدا
|