راز تسبیحبسم رب الزهرا
هیچ وقت بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا را فراموش نمی کرد می گفت : " شنیده ام که نماز با تسبیحات حضرت زهرا هزار برابر نمازهای دیگر ارزش دارد " تسبیحی گِلی از خاک های گرم شلمچه برای خودش درست کرده بود عطر و بوی خاصی داشت این تسبیـح همیشـه در دستـش بـود، بـه قـول خـودش آرامشـی عجیـب داشتنـد آن دانـه هـای گِـلی ... سربند "یازهرا " را از همه ی سربندها بیشتر دوست داشت هیچکس نمی دانست چرا حسین انقدر به "مادر" تعلق خاطر دارد ... شاید یکی از دلایلش بی مادر بودن حسین بودحسین در هفت سالگی مادرش را از دست داده بـود یک روز وقتی از مدرسه به خانه برمی گشت از دور دید که خانمی با چادری پاره پاره روی زمین افتاده است و مردم همه دورش جمع شده اند همسایه ها نگذاشتند حسین مادرش را در ان حالت ببیند و حسین هم هیچوقت نفهمید که آن زن ، مادرش... بین بچه های گردان ، فقط حسین بود که صدای گرمی داشت به قول رزمنده ها ، یک پا آهنگران بود برای خودش فاطمیه بود و رزمنده ها به عشق مادر گمنام همه سربندهای" یازهرا (س) " بر پیشانی خود داشتند حسین در این ایام کمتر پیش می آمد که بخندد یا با دیگران شوخی کند همه ی بچه ها می دانستند حال حسین را یک شب روضه ی مادر که تمام شد، حسین که به پهنای صورت اشک ریخته بود ، سر به سجده گذاشت با شانه های لرزان از خدا چیزی خواست...حالا سال هاست که از خواندن آن روضه و آن فاطمیه می گذرد و همسایه ها هنوز چشم امیدشان به بازگشت حسین است شاید نمی دانند که آن شب حسین در سجده از خدا خواسته بود که هیچوقت جنازه اش برنگردد .
... : میخواهم برم ، دیگر برنگردم خون شهدا 92/12/25 کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
راز تسبیح - خون شهدا
|