سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا

 

چراغ خاموش! رفت کنار پنجره، نگاهش را گرداند، نبود که نبود... انگار قهر کرده بود، تیک تیک! ثانیه ها پشت سر هم خدا حافظی میکردند
گمشده اش نیامد، دلش لرزید، دل به سخن وا شد،  در سکوت زبانش جمله جمله درد و دل میکرد و گاهی التماس آمدن گمشده اش را
میکرد، اشک دلش برای چشمان منتظر سوخت، خودش را شکست،  دستی به صورتش کشید و  ناز اشک را میکشید و قربان صدقه اش
میرفت... هنوز نیامد... ثانیه، دقیقه، ساعت... نیامد!  ناگهان صدای شکستن شنیده شد... پنجره احساس انتظار شکست... صبح شد...
خورشید آمد... و این چشم منتظر از نیامدن ستاره اش بارانی شد... کنار پنجره خوابش برد... همه سکوت کردند... چشم، اشک، دل...
بغضم تمام نمیشود... خفه میشوم... خبری از او نیست

 

خون شهدا 92/12/19




 
بروزرسانی مطلب: دوشنبه 92/12/19 8:47 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . پنجره احساس - خون شهدا