نسیم احساسبسم رب الزهرا بغض هایش شکست در دل شب چشم های پُر از نیازش خیس زیرلب ذکــر گفت و گفت و گفت مُهر و تسبیح و جانمازش خیس تا که آمد نسیمی از احساس بوی یاس و اقــاقـیا پیچید همه جا پُر شد از شمیم بهشت همه جا عطری از خدا پیچید رفت آن سو کنار پنجــره ها غــرق دریای مهربانی شد تا که دستش به دست ماه رسید زد پَر و بال و آسمانی شد رفت و دیگر نیامد این پایین مثل یک نقطه شد به دامن شب شد ستاره ، کنار ماه نشست شد هم آغوش خسته ی تن شب خون شهدا 92/12/6 کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
نسیم احساس - خون شهدا
|