بسم رب الزهرا کنار جنگل رؤیاها درون برکه ای از احساس نشسته ماهیِ تنهایی نگاه ملتمسش ابری است دلش گرفته از این دوری به سینه حسرت دریا و به دل هوای کسی دارد کسی که همدم و یارش بود همان که در دل تابستان به تور صید بلا افتاد حبابِ بغض ترک برداشت دو چشم کوچک ماهی خیس صدای پای کسی آمد که سایه اش پُرِ تشویش است نه حال و حوصله ای دیگر نه قصد دور شدن دارد... کنار برکه ای از احساس به تور صید کسی افتاد ز غصه ، ماهی تنهایی خون شهدا 92/11/18 کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
ماهی تنها - خون شهدا
|