غزل فراقبسم رب الزهرا یک روز دل خویـش به دریا زد و رفت برخاست و پشت پا به دنیا زد رفت از خـاک بُرید ، ناگـهان بال گــشود در راه سری به آسمان ها زد و رفت الگوی رشــادتش علی اکــــبر بود هرچند نمـک به زخم لیلا زد و رفت وقتی که نگاهــمان ز غم می بارید لبخـند به چشمان تـرِ ما زد و رفـت یک مثنوی از وصل برایش خواندیم حـــرف از غـــزلِ فراق امٌا زد و رفت دلــداده و مجــنون ز پـیِ دلـدارش یک روز دل خویش به دریا زد و رفت
خون شهدا 92/11/8 کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
غزل فراق - خون شهدا
|