سیـم آخربسم رب الزهرا کــبوتر دل تنگـــم ز دوری ات پر زد به شوق دیدن رویت به هر دری در زد هوایی ات شده بود این اسیر کنج قفس که از زمــانه بُرید و به ســـیم آخر زد دوباره فاصـــله افــتاده بین مــا و شما دوباره قطره ی اشکی به چشم من سر زد خبر نداری از این روزهـــای تکـــراری وَ از شبی که دلم بی بهانه می لرزد نگــاهی از سر لطفت بکن به دستانم نگاه لطف شما هر چه هست می ارزد خدا کند که بگیری تو زیر بال و پَرم کــبوتر دل تنگـــم ز دوری ات پر زد خون شهدا 92/10/18 کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
سیـم آخر - خون شهدا
|