سفر سرخ عشقبسم رب الزهرا مسافرم... کوله باری دارم با بغض های ترک خورده و قمقمه ام پُراست از قطره قطره ی شبنم چشمانم توشه ام درد دل و همسفرم تنهایی است روزها و شب ها برای این سفر ، تمام لحظه ها را شمرده ام غزل غزل دلتنگی سروده ام با قافیه های سوز و آه و قطره قطره اشک ریخته ام به پای تک تک ابیاتش... چه نیمه شب هایی که پنجره ی نیازم را به سمت خدا باز کرده ام و دست قنوتم را بالا برده ام و آسمان آسمان از او عشق سرخ ح س ی ن را طلب کرده ام... حالا دلِ تنگم را به دست گرفته ام و به سوی ح س ی ن رهسپارم و مدام زیر لب زمزمه می کنم : تو امیری ، من اسـیرم... از خجـالت سر به زیرم دوســت دارم آخـرِ سر ، روی پـای تــو بمــــیرم تمام آروزیم این است که فنای ح س ی ن شوم... زنجیر تعلقات دنیا را از پای دلم رها کنم و تا همیشه اسیر شش گوشه ی ارباب باشم مرغ دلم را از خاک تا آسمان کوی او پرواز دهم و خودم را تا همیشه وقف ح س ی ن کنم... و من می دانم که ارباب همه را در هم می خرد : من زمـین تو آسـمانی... بر تنــم روح و روانی باب حاجـــاتِ جهـــانی... حاجـــــتم را از تو گـیرم من ایمان دارم به دامن پر مهر او ایمان دارم به نگاه مهربانش ایمان دارم به دستان گرمش ایمان دارم به آقایی اش... که با خود می خوانم : معدن عشق و سخایی ، مهــربانی باوفایی دردهــــــایم را دوایـی ، ای امــیر بی نظــیرم می دانم که ارباب دردهایم را یکی یکی مداوا می کند و مرا تا همیشه شرمنده ی لطف خود می سازد می دانم... پی نوشت : دعاگوی همه ی بزرگواران هستم . دلتنگی هایم را پیشاپیش بروز کرده ام . اگر سری به وبلاگ این حقیر زدید بنده رو از دعای خیر خویش محروم نفرمایید . التماس دعا یازهرا کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
سفر سرخ عشق - خون شهدا
|