آسمانِ بی خورشیدبسم رب الزهرا دوباره حال و هوای دلم کمی خوش نیست دوباره سهم نگـــاهم دو قطــره باران است دوباره بغــــض گلــــــویم شکست در سینه دوباره خانه ی قلــــبم خـراب و ویران است دوباره در قفس دل ، کـبوتری خسته است دوباره چشم گل یاس و نســترن تار است دوباره مـاهـی دریـا به تـور صـــــــیاد است دوباره آخــــــر این قصـه ، باز غـم بار است
دوباره خـش خـش برگ و قدم قدم ، عـابر دوباره زمزمه ی باد ، خشک و دلـگیر است دوباره خــواب خوش رود ، رو به پایان است دوباره در قفس سینه ، غم به زنجـیر است دوباره جمـعـــه و ندبه ، هــــــوای دلتنــگی دوباره چشم من و آســـمانِ بی خــورشید دوباره پنجــــره هــــایی کــه رو به فــردایند دوباره ابـر نگــــــاهـــم دو قطـــــره ای بارید کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
آسمانِ بی خورشید - خون شهدا
|