مولای من
بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا بقیه الله فی الارض
عجب روزگاری شده چه چیزایی که از آدمی دل نمی بره نمی دونم ماها به چه چیز هایی تعلق خاطر داریم . خیلی چیزا هست که جای گفتنش نیست خیلی از این تعلق خاطر ها بعضی وقت ها اعصاب آدمی رو بهم می زنه جوری که ... ولش کن بهتره برم سر اصل مطلب .
مولایم : یکی از اثرات محبت شما در زندگی من , نه بهتر است بگویم در زندگی ما , غمی است که برپیکره روح و روانمان کشیده شده و در اعماق وجودمان نفوذ کرده است . هر عیدی که فرا می رسد بنا است که ما بخندیم ؛ خوشحال باشیم و شادی کنیم و ما نیز می خواهیم در اعیاد چنین باشیم ؛ اما چه کنیم که غیبت تو خنده را به ما حرام کرده است . سرورم : ما درخوشحالی شما خوشحالیم اما در اعماق درونمان چنان غمی نهفته است که حتی الفاظ قادر نیستند بر پیکره اش لباس شوند . یا مولای : هر روز فرخنده ای که از ایام الله فرا می رسد ما شیعیان جشن می گیریم , اما درمیان فریادهای شهدایمان و نالهای کشته هایمان و آتش ظلمهائی که از زمان شهادت مادرت فاطمه زهراء برما روا داشته اند . خوشحالیهایمان را با اشک و خون ترسیم می کنیم و با بغض فرو کشیده لب فرومی بندیم و خواهیم گفت که سرچشمه زلال امامت آنگاه در دل زمین فرو رفت که بانگ های فریاد : هل من ناصر ینصرنی , اباعبدالله علیه السلام بی جواب ماند.
آقای من : این غم همواره درون سینه های ماست تا زمانی که ظهور بفرمائی . البته چنین است که حزن جز فرآورده محبت شما نیست. سنگر_1387
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
مولای من - خون شهدا
|