از مدینه تا کربلابسم رب الزهرا چشم دل را باز کن نگاهی بینداز به سمت صحرای سوزان کربلا مادری قدکمان ، دست به پهلو گرفته است اگر عمیق تر گوش کنی صدای ناله هایش را خواهی شنید نمی دانم زخم میخِ در ، کاری تر بود یا زخم خنجر اما خوب می دانم که ماجرای کربلا ، داغ ماجرای مدینه را تازه تر کرد آنجا مادر ، حسین را با خیال راحت به زینب سپرد و اینجا حسین دارد درون گودال دست و پا می زند آنجا در بستر بیماری زهرا ، سر حسین روی دامن مادر بود و اینجا بر نوک نیزه زخم های کهنه ی مدینه در کربلا سر باز می کنند آه ! چقدر درد دارد این دنیا... غم حسین از مدینه در دل زهرا بود زهرا حسین را با خون دل بزرگ کرده بود در مادری برایش سنگ تمام گذاشته بود حتی نگذاشته بود آب در دلش تکان بخورد حسین دردانه ی زهرا بود... تمام ماجرای کربلا را رسول خدا برای زهرا ، شرح داده بود زهرا می دانست چه به روز حسینش می آوردند در کربلا زهرا می دانست گلوی حسین ، همانجایی که بوسه گاه رسول الله بود می شود بوسه گاه خنجر... زهرا در مدینه برای ماجرای کربلا ، خودش یک پا روضه خوان بود... این روزها روضه ی زهرا ، روضه ی باز است روضه ی تماشای مادر هنگام بریدن سر پسرش روضه ی دست و پا زدن پسر ، پیش چشمان خیس مادر روضه ی سر بریده و... حال دل مادر این روزها وخیم است حال چشم هایش اصلا خوش نیست حال پهلویش... کاش زودتر از سفر برگردد منتقم پهلوی شکسته ی مادر و سر بریده ی پسر... خــدا کند که بیاید ز راه منتقمش صدای ناله ی زهرا ز پشت در آید کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
از مدینه تا کربلا - خون شهدا
|