ذکر سرخبسم رب الزهرا روزگار به زنجیر زمینش کشیده زمینگیرش کرده دلش هوای آسمان دارد محتاج بال و پری است برای آسمانی شدن هوای ابری چشمانش سرد و بی روح است دستی باید برای آمدن باران دعا کند در پشــت ابرهـــای نگـــــاه غــــریب او بارانی از لطافت شبنم نشسته است صدایی از دور می آید دلش می لرزد ، هوایی می شود یکی انگار صدایش می زند شوری عجیب در دلش می افتد هوا هوای همیشگی نیست نگاهی به آسمان می اندازد هوایی تر می شود دلش... بی اختیار زیر لب زمزمه می کند: در مکتب عشـق دلـــــم ، استاد حسین است آن کس که مرا درس جنون داد حسین است قطره قطره باران می بارد از دل ابری آسمان نگاهش دل می بُرد از زمین زنجیر خاک از دست و پایش رها می شود بال پرواز می گیرد با ذکر سرخ ح س ی ن چشم های خیسش را برای همیشه وقف ارباب می کند تا مبادا دوباره اسیر زمین شود شنیده است که گریه برای ح س ی ن می ارزد به تمام دنیا نگاه خیسش را به آسمان می دوزد و یک یا حسین میگوید و تا ابد آسمانی می شود... کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
ذکر سرخ - خون شهدا
|