نمک گیر مهربانی توبسم رب الزهرا دلتنگی ، این روزها سر به سرم می گذارد بغض ها ، گلویم را به بازی گرفته اند قطره های اشک ، دست از سر چشم هایم بر نمی دارند شده ام مثل همان کبوتری که کودکان بازیگوش بال و پرش را شکستند و درست انتهای کوچه ای بن بست رهایش کردند... یک آســـمان آبــی و آرامـــم آرزوســـت بال و پرم شکست ، ولی بامم آرزوست دوست دارم جلد شانه های تو باشم من حسرت دست های تو را دارم گدای بام تو هستم ، کمی برایم دانه بریز... بگذار تا همیشه نمک گیر مهربانی های تو باشم تا همیشه کبوتر آسمان چشم های تو باشم من آشــــــــیان ندارم بـال و پـــرم شکــــــسته یک بغض سرد و سنگین در قلب من نشسته من از این فاصله ها دلگیرم تا بام تو... آسمان آسمان ، پرواز باید کرد بگذار دوباره بال و پر بگیرم به گرد گنبد طلایی ات یک بار دیگر مرا میهمان دانه های ریخته در صحن و سرایت کن به بال و پر زخمی ام رحم کن تو را به آسمان سرخ کربلا ، بالِ پرواز بده تا بار دیگر کربلایی شوم... کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
نمک گیر مهربانی تو - خون شهدا
|