نگاه منتظربسم رب الزهرا دو چشم خیس و یک قلب پریشان نگـــاهی منتظر ، در زیر باران هوای خاطراتم ، باز سرد است دوباره دل شده ، دلتنگِ یاران
این روزها بوی محرم به مشام می رسد و یاد ح س ی ن عجیب در دل بی تابم غوغا می کند دلم شش گوشه می خواهد ، تا تار و پود وجودم را دخیل ببندم به هر گوشه اش... دلم یک شب تا صبح ، بین الحرمین می خواهد ، تا مدام قدم بزنم با پای پیاده از این حرم به آن حرم... دلم یک بغل زیارت علمدار می خواهد ، تا حاجتم را زیر لب برایش یکی یکی بگویم و او جواب دهد... آه ! کاش می شد فاصله ها را برداشت پرده ها را یکی یکی کنار زد چشم دل را باز کرد تمام نادیدنی ها را دید کاش می شد... یک دل سیر ، تماشای ضریح ارباب می خواهم سهم من از کربلا ، شاید دلی تنگ باشد و دیده ای بارانی این سهم کمی نیست بی تاب کربلا بودن سهم کمی نیست بی قرار ارباب بودن سهم کمی نیست من این بی تابی را با تمام دنیا عوض نخواهم کرد به خدا مجنون ح س ی ن بودن افتخار من است... کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
نگاه منتظر - خون شهدا
|