وعده ی آسمانبسم رب الزهرا در هوَست جان دگر گرفته ام از نگهت دو چشم تر گرفته ام وعده ی آسمان نمی دهی چرا آه ! دوباره بال و پر گرفته ام قدر تو را شناختم ، از آن جهت مصحف عشق را به سر گرفته ام آتش وصل تو ز بس سوختنی است سوختم از غمت ، شرر گرفته ام وجود من همچو کویر خشک بود از گل روی تو ثمر گرفته ام از نفس افتاده شدم ز دوری ات در هوَست جان دگر گرفته ام کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
وعده ی آسمان - خون شهدا
|