تار و پود چادر مادربسم رب الزهرا ای ماه من ! بتاب که دل ، تنگ یار شد بغضش شکست و خسته از این روزگار شد سهم نگاه منتظرم ، قطره قطره اشک باران هم از قرار غمم ، بی قرار شد
از بس که اشک ریختم از دوری نگار چشمان ابری ام ، بخدا تارِ تار شد
یک تار و پود چادر مادر ، مرا بس است من که دلم به داغ یتیمی دچار شد
بال و پر شکسته ی من درد می کند وقتی که در هوای دلم رهسپار شد
هر شب نگاه ابری من سوی آسمان... ای ماه من ! بتاب که دل ، تنگ یار شد کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
تار و پود چادر مادر - خون شهدا
|