بسم رب الزهرا من و سکوت شب و دیده ی تَر و مادر دوباره خاطـره ی تلخ یک دَر و مادر هنوز قصه ی باغ فدک تمام نشد ولی شکست دوبال کبوتر و مادر خزان گلشن طاها ز ره رسید آن دم که گشت غنچه ی شش ماهه پرپر و مادر میان آتش و خون ، یاس می شود نیلی نگاه مضطر دختر به حیدر و مادر و چشم زینب کبری که خیره شد به حسین... فتاده روی زمین جسم بی سر و مادر نگاه خیس علی از مدینه تا کوفه هنوز مانده به دامان ساغر و مادر چه لحظه های غریبی است ، لحظه های غریب... من و سکوت شب و دیده تَر و مادر بغض نوشت : هنوز هم به گوش می رسد روضه ی میخ در و چشم تر و پهلوی مادر... کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
لحظه های غریب - خون شهدا
|