سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

بسم رب الزهرا


کوله بار بدی ها کمرم را شکسته و قدم هایم را در مسیر بندگی سست کرده و تو از حال و روز وخیمم باخبری امّا الهی لا تودبنی بعقوبتک... خوب می دانم که جز تو هدایتگری و جز مسیر تو صراط مستقیمی نیست، نه بنده ای می تواند با خوبی هایش از فضل تو بی نیاز گردد و نه بنده ای می تواند با بدی هایش از حیطه ی قدرتت بیرون رود ، جز تو به که پناه برم که من اَین لی النجّاة...

جز درِ خانه ی رحمت تو هر دری را زدم به رویم باز نشد و جز شانه ی کریمانه ی تو به هر شانه ای تکیه کردم زمین خوردم الحمدللّه الذی ادعوه فیجیبنی... تو همانی که در اوج شدت و سختی ها صدایت می زنم، همان که در نفس گیرترین مراحل زندگی با نامش نفس تازه می کنم ، همان که گفت بخوانید مرا تا اجابتتان کنم و من هربار که خواندمش حرف هایم را شنید و رویش را برنگرداند الحمدلله الذی انادیه کلّما شئت لحاجتی... اگر بندگان تو حال نزار مرا می دانستند هر لحظه در پیِ بی آبرویی من بودند، تو خدایی میکنی و کار مرا به خودت واگذار می کنی که نه تنها آبرویمرا نمی بری بلکه در نزد دیگران عزت می بخشی ام الحمدلله الذّی وکلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی النّاس فیهینونی... هربار از تنهایی شکایت کردم گفتی من هستم ، گفتی رفیق منی ، گفتی که تنهایم نمیگذاری و من هربار که در میان دوستان بیشمارم احساس تنهایی کردم و به رفاقت تو بیشتر پی بردم ، رفاقتی که در آن نه نیازی به من داری و نه چشمداشتی الحمدللّه الذی تحبّب الیّ و هو غنیّ عنِّی... دست نیاز مرا که به سوی آستان دراز شده بگیر و مرا در جاده ی دشوار بندگی دلیل و راهنما باش یا دلیل المتحیّرین...

خون شهدا 95.4.4




 
بروزرسانی مطلب: جمعه 95/4/4 1:31 عصر

بسم رب الزهرا


همسفر با شهدا(8)

سفره ی هفت سین در قایق پهلو گرفته چشم را به خود خیره کرد، آب و آیینه، از امام و امام، سربند های یا زهرا و یا حسین... گل های لاله این قایق شکسته کف را با سرخی اش تزئین کرده بود... آب و لاله های سرخ... یک آه و هزار هزار فریاد قطره های اشک...

درد...! چنان درد بر وجود کشیده شد که دیگر توانی در زانوان نبود و زمینگیر شد
خاک...! تمام وجود را خاک گرفت...
آه...! روضه خوانده شد و صدای آهــــــ .. سر کشیده شد
مادر...! نوای ای مادر از جان سر نهاده شد و ضجه های فاطمیه در سالی  که گذشته بود زنده شد...
درد و خاک و آه و مادر... مادر،آه،خاک،درد...

این شین و لام و میم و چ و ه رسمش روضه خوانی است، روضه ی مادر

حرف نوشت: آی شهدا... آنقدر غرق این دنیا شده ام که از شما غافل مانده ام و سرگردان این روزگار بی معرفت شده ام، بیایید و دستم را شما بگیرید، شما هایی که مادری هستید، بیایید و نگاه آلوده ی مرا به راه خودتان روشن کنید و دستان مرا به سمت آسمانی ها بالا ببرید، من از خود هیچ نداریم میدانید، هرچه دارم از لطف الهی و مدد مادر و دعای شما است... دل گیر است و راهی برای رهایی اش جز عنایت مادرتان و لطف شما ها سراغ ندارم...
خون شماست که مرا باز به سمت شما میکشاند...خوب میدادنم که نظر میکنید...
درد و خاک و آه و مادر و خون...


خون شهدا95/1/22

عکس: خون شهدا- نوروز 95




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 95/1/22 6:28 عصر

بسم رب الزهرا


اللهم صل على محمدٍ و على آلِ محمدٍ و اسمع ندائی إذا نادیتک و اسمع دعائی إذا دعوتک و أَقبل علی إذا ناجیتک فقد هربت إلیک و وقفت بین یدیک

گاهی چشم ضعیف می شود و دیده را تار میکند، فرقی نمکند که چقدر دست روی آن کشیده میشود، تار است و تار است تار...
باید کمک گرفت و الا کور میشود، باید سراغ کاردان رفت و ابزار بهبودی را طلب کرد، باید غرور را کنار گذاشت و ضعف را قبول کرد. باید برای خوب دیدن تمام زندگی را معامله کرد، باید گذشت... چشم اینه تمام نمای حقیقت وجود آدمی است.
باید بشود عمق بهشت را دید، باید بشود آن سوی ضخیمترین دیوارها را دید. برای دیدن باید صبور بود... باید ضعف ها برطرف شود. باید به طبیب اعتماد کرد و مدام برای مداوا سراغش رفت...
دلم عمق نگاه را میخواهد...
به یاد کلام امیرالمومنین علی علیه السلام افتادم: العیون طلأتع القلوب.چشم ها،تجلیگاه و مطلع دلهاست...

میخواهم خوب تر ببینم، تا عمق... با چشم سر و دل...

خون شهدا 94/11/15




 
بروزرسانی مطلب: پنج شنبه 94/11/15 6:0 عصر

بسم رب الزهرا

 

دوباره این دلم گشته هوایی

ندارم از غم دنیا رهایی

دلم یاد شهیدان کرده امشب

دو چشمم یاد باران امشب

خدایا عقده ی دل وا کن اینبار

بساط عشق را برپا کن اینبار

مرا هر لحظه همراهی بگردان

سپس در جاده ی وصلت بمیران

 

دلم تنگِ حسین است و محرّم

چکد از چشم دل ، بارانِ نم نم

مرا یک اربعین مهمان او کن

مرا شرمنده ی احسانِ او کن

قدم های مرا کن کربلایی

شبم ، راهم بده تا روشنایی

نصیبم کن خدایا این سعادت

رسم نزد تو از راه شهادت

خون شهدا 5-7-94




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 94/7/5 12:36 صبح

بسم رب الزهرا

 

شدم اسیر دام تو ، بده تو آب و دانه ام 

پرنده ای که جَلد توست میلِ دانه میکند

ببار با عطوفتت بر این کویر بی ثمر

که بشکفد گلی که با غمت جوانه میکند

 

باز هم دل بهانه ی ایوان نجف میکند و در گوشه ی حرم زانوان احساسش را روی سینه جمع کرده و آقا را صدا میزند


فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُم
وخدا لعنت کند بر امتی که شما را از مقام و مرتبه خود منع کردند و رتبه ای که خدا مخصوص شما گردانیده بود از شما گرفتند و خدا لعنت کند امتی که شما را مقتول ساخت


خون شهدا 8-6-94

 




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 94/6/8 9:24 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . خون شهدا