ای شنونده ی زمزمه ها در دلِ شب ، ای شنونده ی ناله ها در خلوت ! بشنو دعاهای مرا وقتی که عاجزانه در درگاه خدایی ات دعا می کنم.. بشنو فریادها و ناله های مرا وقتی که صدایت می زنم و به من رو کن وقتی که با تو مناجات می کنم.. تو از حالِ دلم در این روزهای سخت باخبری..
تو می دانی راز چشمانِ اشک آلودم را.. تو می بینی دست های لرزانی را که به سویت دراز شده اند تو از ضجه های سحرم آگاهی.. از ذکر دانه های تسبیحم خبر داری.. می بینی مرا که عاجزانه در پیشگاهت ایستاده ام و از سنگینی بارِ گناه سرافکنده ام و بیچارگی ام را به آستانِ لطفت آورده ام آمده ام تا دوباره دست مهرت را بر سرم کشی و مرا مرهون و مدیونِ محبتت گردانی... اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَالٌَذی یَرْزُقُنی ، وَاِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَالٌَذی یَنْصُرُنی... معبودا ! اگر تو مرا از کرم و لطفت محروم سازی پس چه کسی روزی ام دهد؟ و اگر تو مرا وانهی و خوار گردانی پس که یاری ام کند؟ من از خشم و عذابت به خودت پناه می آورم که جز تو برایم پناهی نیست.. می دانم که من سزاوار لطف تو نیستم ، اما تو شایسته ی بخششی می دانم که این بار هم به بزرگی ات می بخشی ام...
|