بسم رب الزهرا
می خواهم از زخم دل مادر بگویم از حال و روز غربت خواهر بگویم از شبه پیغمبر ، از آن لب های خشکش از جسم صدچاک علی اکبر بگویم از گاهواره ، نغمه های لای لایی از برگ های غنچه ای پرپر بگویم از پیکر بی سر به روی خاک گودال می خواهم از انگشت و انگشتر بگویم از چشم های ماه و از مهر و وفایش از مشک و دست یارِ آب آور بگویم از شام و ویرانی و یک دنیا جسارت از غربت ناموس پیغمبر بگویم داغ مدینه زنده شد در حرف هایم باید که از پهلو و میخ و در بگویم خون شهدا 93/8/29 خاکستر دلبسم رب الزهرا سرم را می گذارم روی دیوار دوباره می شوم دلتنگ دیدار دوباره ذکر نامت بر لب من حرم... شش گوشه ، خواب هر شب من دلم تنگِ ضریح با صفایت تمام هستی ام آقا! فدایت بده اذن حرم یک بار دیگر به حقِّ چادر خاکیِ مادر مرا هرگز مران از آشیانه بده مرغ دلم را آب و دانه بده بال و پرِ پرواز ، جان را هوایی کن دوباره عاشقان را هوای گنبد و گلدسته ی تو شده مرغ دلم ، وابسته ی تو بده رخصت بیایم تا حریمت نگاهم سمتِ دستان کریمت بکش با دست مهرت بر سر دل مزن آتش تو بر خاکسترِ دل
خون شهدا 93/8/26 بسم رب الزهرا
خون شهدا 93/8/11
خون شهدا 93/8/5 کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
آبان 93 - خون شهدا
|