سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های پارسی یار

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اِرْحَمْنى
ذق یا علی !در آتش گرفت، چادر سوخت، در شکست…

خاک چادر مادر میکشد به سر
دست و پهلو که شکسته نیست... صورتی سوخته نیست

مادری پشت در است
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ

یا نوراً کل نور
خانه ای شدی برای جوانه ی بهار

دستی به روی خاک کشیدم
ناله ی استخوان هایی که حالا با خاک یکسان بودند...

رباعی ولادت حضرت زینب س
دخت خلف حیدر کرار تویی/ الگوی زنان در صف پیکار تویی

یک نفس عمیق
از نردبان که بالا برود میشود پرید بال میدهند بام پرواز همیشه هست


دفتر شعر شهدا

دفتر شعر اهل بیت(ع)

دفتر شعر دل

آلبوم عکس خون شهدا

قلم در دستانم بی قراری میکند همانند ، طفل شیر خواره ای از سینه ی مادر جدایش کرده باشند  

قدر عافیت دستم می آید ... چقدر راحت میشود نوشتن وقتی دل هوای نوشتن داشته باشد و دستان طالب باشند

حتی زمانی هم که دستان یاری نکند کافی است دل بخواهد ، کنار امدن با دستان راحت میشود ، کمی که

التماسش را بکنی رام میشوند و به سازی که برایشان کوک کردی میرقصند

اما امان ... امان از روزی که دستهایت برای نوشتن بی قرار باشند ... له له بزنند ... التماست کنند ...

اما دل مدارا نکند...

نمیشود که نمیشود...

هزار حرف نگفته که برای روی کاغذ اوردنشان بی تابی ... تب میکنی ... اشک میریزی ... اما باز دل

انگار که سینه ی دلم خس خس میکند.... کند میزند.... مرا صدا میکند

صدایش از پشت پنجره می اید... در باز میشود و قلم پرنده میشود.... میپرد... می افتد...

نوکش شکسته بود وقتی دلم آه کشید

سوخت.... آه کشید

دستم می لرزد... چشمم تار میشود... چندیست برای او مینویسم... حبس میشود... آب میشود....

انگار قسمت از نگفتن است

خیالی نیست.... دستم را به آغوش پدرانه ای میکشم که روزی دخترکی گفت: بابا! تمام عمر من است....

دلم برای دلم تنگ میشود وقتی کنار من است ولی جای دیگر است 

 

 




 
بروزرسانی مطلب: شنبه 91/8/27 1:2 صبح


آرام خودش را جمع کرد 

دلش هوای کربلا کرده

تمام تعلقاتش را به دور خود جمع کرد

وجودش مثل شیشه شد

جمع تر شد

افتاد

روی زمین نیلی خودش سر خورد

فقط دلش به این خوش است ارباب نگاهی به او کند

دلش شکست

پخش شد

مثل بلور ایوان عاشقان

بیشتر شکت

دلش گرفت

ثانیه ها گذشت

خشک شد

زندگی اش تمام شد

عمرش چه زیبا رقصید

اشک را میگویم






 
بروزرسانی مطلب: جمعه 91/8/26 8:2 عصر

بسم رب الزهرا

چند سالیست که لیاقت نوکری اش را پیدا کرده ایم. چند روز پیش خدمتشان رسیدیم، حال و هوای محرم بغض بزرگی در گلویمان ایجاد کرده بود.
نگاهم خشک شد به روی تکه پارچه ی سیاهی که گوشه چادرش دوخته بود. این سالها هیچ وقت جرات پرسیدنش را نداشتم... همیشه همین چادر سرشان بود. ولی اینبار با صدای لرزش بغض پرسیدم: مادر جان این سیاهی، این چادر این سالها که در محضرتان می آییم با شماست. حکمتش چیست؟!
مادر صدایش لرزید...
چشمانش پر شد...انگار گریه اش هم پیر شده، سخت از چشمانش جدا میشد...
گفت: این یادگار حسینم است، دفعه ی آخر که آمد، چند ساعتی بیشتر نماند وهمان چند ساعت فقط کنار من بود، من در حال دوختن پیراهنش بودم که کمی پاره شده بود، وقتی تنش کرد از جیبش تکه پارچه ی سیاهی در آورد و آمد کنارم نشست. نخ و سوزن را برداشت و در حالی که از این تکه پارچه میگفت، آن را هم کنار چادرم میدوخت.
مادر، این یادگاری حرم اربابمان حسین است، از سیاهی های حرم ارباب... برایم دعا کنید... شهادتمان هم حسینی باشد
سرش را روی پایم گذاشت... حلقه های اشکش روی دستم کنار صورتش روانه شد
گفتم: مادر جان، وقتی بدنیا آمدی با پدرت خدابیامرز عهد بستیم که اسمت را حسین بگذاریم و تو را برای غلامی آقا تربیت کنیم. حالا بزرگ شدی... خوش سیما و قامتت رشید... داغ تو که به داغ غلام سیاه امام حسین هم نمیرسد... من از سالها قبل برای داغدار شدنت آماده شده ام
فقط دعا کن که مادر سادات کنیزی مرا قبول کند...
رفت...
دیگر نیامد...
وقتی آمد که لباس عاشقی اش تنش بود
توی تابوت بود، دوستانش تابوت را داخل خانه آوردند، حسینم را بلند کردند... وقتی در آغوش گرفتمش جگرم آتش گرفت...
هیچ استخوانی در بدنش سالم نمانده بود... مثل گل بی ساقه همش از روی دستانم می افتاد
بعدها دوستانش گفتند که زیر تانک مانده بود
حسینم رفت... داغش به سینه ام ماند... اما فدای حسین... کاش همین جسمش هم فدا میشد... راضی بودم
...
لرزش دستان مادر طغیان بپا کرده بود اشک های ما را... حق حقش که دیگر دادی را در صدای ما نگه نداشته بود
فقط صدای گریه و ای وای، در اتاقک مادری ناله میشد...
به پایش افتادم که مادر جان حضرت زهرا قسم حلالمان کنید
گفت پسرم بلند شو... مادر کنیزی اش باید همینطوری باشد...مهری مادری اش آرامم کرد...
خیلی آرام دعایی برایم زمزمه کرد و خندید...

بغض نوشت: نمیدونم چه دعایی کردند... توی این دو هفته عجیب بغضی راه نفسم رو سخت کرده...
اللهم الرزقنا توفیق شهادة
دلم خوشه که اجابت این دعا توی روضه های حضرت زهرا و پسرش امام حسین باشه




 
بروزرسانی مطلب: چهارشنبه 91/8/24 7:39 عصر

درس عاشقی

موضوع :

بسم رب الزهرا

بلای عشق را جز  عاشق شیدا  نمیداند
به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را

در مکتب استاد عاشق چنین بنوشته شد بر روی کاغذ:

عنوان: کلید سعادت انسان
   1- معرفت خدا و اطاعت از خدا (امام حسین (ع) فرمود: معرفة‌ الله یعنی هر کسی امام زمان واجب الاطاعه را بشناسد، خود بخود شناخت ، او را سر سپرده و مطیع محض می‌کند)
   2- رضایت پدر و مادر (در عاشورا این مساله به زیبایی نقش گرفت، رضایت پدر، مادر، مادر... مادر)
   3- نماز (در بارش تیرها ایستاد و با خدایش عشق بازی کرد)
   4- خدمت به خلق (همه را بخشید به مردم، تا آخرین نفس... حتی پیراهن پاره)
   5- حب به ولایت و امامت (که مدار ولایت مداری به دور امام حسینست که ولی او امیرالمومنین است)
   6- فهم و درک علم (علمش را در عاشورا به نمایش گذاشت که عالم هنوز به درک یک کلمه ان هم نرسیده اند)
   7- ازدواج (این درس را به قاسم هم آموخت،برای علی اکبر و علی اصغرش آرزوهایی داشت)

این است درس عاشقی




 
بروزرسانی مطلب: یکشنبه 91/8/14 3:23 عصر

بسم رب الزهرا

در میز گرد دبیران چه می گذرد؟!

 

خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است.
( مقام معظم رهبری حضرت امام سید علی خامنه ای مد ظله العالی) 

در میز گرد دبیران چه می گذرد؟!

این روزها اعتراضات خصوصی بین اعضا با دبیران این دوره و دوره های قبل کمی بیشتر شده است، بخاطر اتفاقای تلخ گذشته کمتر کسی جرات میکند که انتقاداتش را عمومی کند، متاسفانه جبهه گیری ها هم زیاد شده و انتقاد پذیری ها هم کم.
کلاه هم که زمانی قاضی میشد حالا شده آفتاب گیر که نور ازش عبور میکنه مثل آبکش... خب طبیعیه ... البته طبیعی شده!
کسی هم که بخواد حرفی بزنه سریع چند پرونده تشکیل میدن علیه اون بنده خدا که اگه اعتراض دارید فلان جا بگید، شما دنبال برگزیده شدنید، نوشته هاتون شایستگی نداره و کلی از اینجور حرف ها...
از طرفی هم برعکس اینها هست که  شما بلد نیستید پست برگزیده کنید، سواد اینکار رو ندارید، پارتی بازی میکنید اگه دوستتون فید خالی هم بزاره برگزیده میکنید، شما قانون ندارید و قانونتون با احساساتتونه و از این جور حرف ها...
خب جواب اینها رو کی باید بده، کجا باید مطرح بشه، کی تصمیم میگیره و کلی سوال دیگه که باز این هم بی جوابه.
چه مسائلی سر میز جلسه بین دبیران گفته میشه خدا میداند، تا جایی که من دیدم این اواخر یکی از دبیران بیانیه ای را مطرح کردند که مبنی بر اینکه طی صحبت هایی با دیگر دبیران و مشورتات دیگر بر آن شدیم که از این به بعد برگزیده شدن فیدها هم بر اساس تولیدی بودن باشه.
خب دستتون درد نکنه  زحمت کشیدید. ولی آیا آیین نامه  پارسی نامه رو هم تغییر دادید؟! تغییر مواد آیین نامه همینجوری نیستا...
از طرفی چطور الان به این نتیجه رسیده که بارها شاهد این بودیم که مطالب فید هم بر اساس تولیدی بودن در نظر گرفته شده، لطفا ابتدا خوب فکر کنید و سپس تایید یا رد کنید چون این مورد بارها مشاهده شده .

قوانین برگزیده شدن بین دبیران اصلا یکسان نیست چرا که به گفته برخی از دبیران دوره قبل و این دوره این مطلب بیان شده است ولی نمیدونم چرا وقتی عمومی گفته میشه حرف ها هم تغییر پیدا میکنه. تمام این نوشته ها فقط برای دبیران نیست، این حرفها برای  بیشتر اعضای خانواده پیامرسان هم هست.
ما سر جنگ که نداریم، همین هایی که الان دبیر هستند یا دوره های قبلیها همه همون پارسی بلاگیهای هستند که قبلا مثل یکی از اعضای عادی بودند و الان رتبشون تغییر کرده و اختیاراتشون بیشتر شده و تصمیم گیرنده امورات این فضا شدند. این رو دبیران دوره اول و دوم بیشتر درک کردن که وقتی مهلتشون تموم شد و صندلی مدیریت رو تحویل دادند باز برگشتند به قبلشون مثل یک عضو عادی ولی با کلی تجربه و شناخت. برای خیلی ها این اتفاق می افته.

وقتی یک پله رفتیم بالا مراقب نگاهامون به پله های پایینی باشه چون همیشه کسی هست که از پله های بالاتر مارو نگاه میکنه.

بریم سراغ مطلبی که شاید یادمان رفته باشد، 15/6/91 گپ دوستانه ای با کاربران، درواقع درد دلی از سوی دبیران

وارد صفحه خانگی می شویم  ... اینجا به ما فارغ از نام کاربری هایمان دبیر هم می گویند . هر کدام از دبیران این دوره روزانه  برای بررسی پستها و فیدها و رسیدگی به وضعیت اعتراض ها حداقل 2-3 ساعت زمان صرف میکند، منتی نیست وظیفه است.سیل اعتراضات به فیدها بسیار بیشتر از پست هاست. فیدها را تک به تک بررسی و برگزیده میکنیم ، ارزش فیدهای برگزیده ی هر روزمان را در اتاق شورا با بقیه ی دبیران و نظر نهایی دبیراول به شور میگذاریم و اگر فیدهای برگزیده شده رای لازم را نیاورد از لیست برگزیده ها حذف میشود. اکثر فیدهای ارسالی کاربران فقط زیبایی در خور علاقه مندی یا بازنشر را دارند، نه آن زیبایی که دارای بار معنایی منحصر به فردی باشد و ارزش برگزیده شدن در مجله ی کاربران را داشته باشد! همین جاست که اعتراضات شروع می شود! آنگاه است که سیل عظیم تهمتهاست که به سوی دبیران روانه میشود ولی هیچ کس خبر ندارد دلی که با قضاوت نا به جا چه در محیط واقعی چه مجازی شکسته شد هیچ گاه بازیابی نخواهد شد .

در ادامه آمده که:
کاربران گرامی خارج از فضای مجله و دبیری همه ی ما در یک محیط تعامل دوستانه داریم، پشت تک تک این نام کاربری های مجازی انسانی است که احساس واقعی دارد،بیایید به دیگران اجازه ی توهین ندهیم. اعتراض کردن در چارچوب خاص خود با درایت و منطق !  لازم و ضروری است اما یک جانبه نگاه کردن همیشه کار درستی نیست !


خب بسیار عالیست و خیلی ها هم پذیرفتند، ولی دبیران محترم بیایید همینهایی که نوشتید رو مرور کنید ببینید چند درصدش ادامه وار بوده، مخاطبین با شما چگونه برخورد داشتند، یک جانبه نگاه نمیکنیم و زحمات شما رو هم میبینیم، بیاید شما هم یک جانبه راجب اعتراض کنندگان و دیگر افراد نگاه نکنید.

گزارشات فعالیت دبیران هم در ماه های قبل مشاهده کردیم، اتفاقا راجب همین گزارشات فیدی هم زده شد و خیلی جالب تر اینکه کمتر مورد توجه برخی افراد خاص"دبیران" بوده.

یه چیزی یادم اومدم، یه جایی قدیما خونده بودم که دبیرها وقتی مطالب رو بررسی میکنند اگر مطالب خوب باشه و اشکال جزئی داشته باشه به نویسنده مطلب اعلام کنه و بعد از اصلاح اون رو برگزیده کنه... (این نوشته شاید برای برخی دبیران آشناتر باشه) عجب کار جالبی، چه خوبه که دبیرها هم کمکمون کنن که مطالبمون برگزیده بشه، اینطوری میفهمیم واقعا دبیران به فکر ما هستند... البته هستنا ولی خب بیشتر به فکرمونن...

سه دوره گذشت و ما همچنان منتظریم...

مشغله های کاری و شخصی گاهی این فرصت رو از صاحب نظران و سردبیران و دبیران و مدیران میگیره... (ببخشید! اصلاح واژه "گاهی" به "اکثراً". ) ولی ما برای این دوره از دبیران و دبیران دوره های بعدی آرزو میکنیم که این مشغله ها برطرف بشه.
اینطور که دبیران گاهی از خودشون گزارش میدن و سپر انتقادات میکنند اینه که ما بررسی میکنیم و همون مطلب دوباره مورد بررسی سردبیر قرار میگیره... ممنون ولی سوالم اینجاست که چطور اینهمه مطلب این بررسی ها رو به دنبال میتونه داشته باشه... اینطوری که شما باید کل وقتتون رو بگذارید... راستی یادم نبود که مشغله هایی دارید که گاهی نمیتونید حضور داشته باشید فکنم بجای شما کس دیگه ای تصمیم میگیره و به گفته ای معاون هم دارید.
هرچی هم که میشه میگن دبیرای این دوره مورد رضایت عموم اعضا بوده، خب درست ولی بگید چطور اینطوری شده... از طرفی میگید سطح مجله رو ببریم بالا از طرفی میگید که مخاطبین راضی باشن... خب این یعنی چی! برگزیده کردن بخاطر کسب رضایت یا بالا بردن سطح مجله.. کدومش؟!
لابد الان هم میگید که تهمت نزنین! مثل همیشه
البته اینم بگم که گاهی هم حق با شما بوده.

اخیراً هم از اینور و اونور شنیده میشه که برخی افراد صلاحیت دبیری ندارند و جالبتر که برخی از دبیرهای قبل هم نداشتند و خیلی جالبتر که برخی گزینه های شخصی وارد چهارچوب موارد تائید صلاحیت برای دبیری شده که طولی نمیکشه برای دوره بعد شاهدش خواهیم بود.

راستی یه پیشنهاد: اگه مطلبی رو مورد بررس قرار دادید اگر رد شد(به قول شما شایسته نبود) حداقل خبر بدید، بفهمیم که لااقل شما خوندید و رد کرد یا مطلب ما به درد نمیخوره بریم درستش کنیم، اگر هم شما وقت داشتید کمکمون کنید که اصلاح کنیم. برگزیده که میشه هم خبر میدید هم مهر پارسی بلاگ میخوره پاش... رد هم شد یه مهری طراحی کنید بزنید پاش... بهتره مگه نه؟!

خب حالا اگه گفتید تو میز گرد دبیران چه میگذرد؟!

 




 
بروزرسانی مطلب: سه شنبه 91/8/2 10:19 عصر
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است . آبان 91 - خون شهدا