بابا! تمام عمر من است
قلم در دستانم بی قراری میکند همانند ، طفل شیر خواره ای از سینه ی مادر جدایش کرده باشند قدر عافیت دستم می آید ... چقدر راحت میشود نوشتن وقتی دل هوای نوشتن داشته باشد و دستان طالب باشند حتی زمانی هم که دستان یاری نکند کافی است دل بخواهد ، کنار امدن با دستان راحت میشود ، کمی که التماسش را بکنی رام میشوند و به سازی که برایشان کوک کردی میرقصند اما امان ... امان از روزی که دستهایت برای نوشتن بی قرار باشند ... له له بزنند ... التماست کنند ... اما دل مدارا نکند... نمیشود که نمیشود... هزار حرف نگفته که برای روی کاغذ اوردنشان بی تابی ... تب میکنی ... اشک میریزی ... اما باز دل انگار که سینه ی دلم خس خس میکند.... کند میزند.... مرا صدا میکند صدایش از پشت پنجره می اید... در باز میشود و قلم پرنده میشود.... میپرد... می افتد... نوکش شکسته بود وقتی دلم آه کشید سوخت.... آه کشید دستم می لرزد... چشمم تار میشود... چندیست برای او مینویسم... حبس میشود... آب میشود.... انگار قسمت از نگفتن است خیالی نیست.... دستم را به آغوش پدرانه ای میکشم که روزی دخترکی گفت: بابا! تمام عمر من است.... دلم برای دلم تنگ میشود وقتی کنار من است ولی جای دیگر است
چشم گریان حسینیآرام خودش را جمع کرد دلش هوای کربلا کرده تمام تعلقاتش را به دور خود جمع کرد وجودش مثل شیشه شد جمع تر شد افتاد روی زمین نیلی خودش سر خورد فقط دلش به این خوش است ارباب نگاهی به او کند دلش شکست پخش شد مثل بلور ایوان عاشقان بیشتر شکت دلش گرفت ثانیه ها گذشت خشک شد زندگی اش تمام شد عمرش چه زیبا رقصید اشک را میگویم کنیزی که پسرش را فدا کردبسم رب الزهرا چند سالیست که لیاقت نوکری اش را پیدا کرده ایم. چند روز پیش خدمتشان رسیدیم، حال و هوای محرم بغض بزرگی در گلویمان ایجاد کرده بود. بغض نوشت: نمیدونم چه دعایی کردند... توی این دو هفته عجیب بغضی راه نفسم رو سخت کرده... درس عاشقیبسم رب الزهرا بلای عشق را جز عاشق شیدا نمیداند در مکتب استاد عاشق چنین بنوشته شد بر روی کاغذ: این است درس عاشقی در میز گرد دبیران چه می گذرد؟!بسم رب الزهرا در میز گرد دبیران چه می گذرد؟!
خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. در میز گرد دبیران چه می گذرد؟! این روزها اعتراضات خصوصی بین اعضا با دبیران این دوره و دوره های قبل کمی بیشتر شده است، بخاطر اتفاقای تلخ گذشته کمتر کسی جرات میکند که انتقاداتش را عمومی کند، متاسفانه جبهه گیری ها هم زیاد شده و انتقاد پذیری ها هم کم. قوانین برگزیده شدن بین دبیران اصلا یکسان نیست چرا که به گفته برخی از دبیران دوره قبل و این دوره این مطلب بیان شده است ولی نمیدونم چرا وقتی عمومی گفته میشه حرف ها هم تغییر پیدا میکنه. تمام این نوشته ها فقط برای دبیران نیست، این حرفها برای بیشتر اعضای خانواده پیامرسان هم هست. وقتی یک پله رفتیم بالا مراقب نگاهامون به پله های پایینی باشه چون همیشه کسی هست که از پله های بالاتر مارو نگاه میکنه. بریم سراغ مطلبی که شاید یادمان رفته باشد، 15/6/91 گپ دوستانه ای با کاربران، درواقع درد دلی از سوی دبیران وارد صفحه خانگی می شویم ... اینجا به ما فارغ از نام کاربری هایمان دبیر هم می گویند . هر کدام از دبیران این دوره روزانه برای بررسی پستها و فیدها و رسیدگی به وضعیت اعتراض ها حداقل 2-3 ساعت زمان صرف میکند، منتی نیست وظیفه است.سیل اعتراضات به فیدها بسیار بیشتر از پست هاست. فیدها را تک به تک بررسی و برگزیده میکنیم ، ارزش فیدهای برگزیده ی هر روزمان را در اتاق شورا با بقیه ی دبیران و نظر نهایی دبیراول به شور میگذاریم و اگر فیدهای برگزیده شده رای لازم را نیاورد از لیست برگزیده ها حذف میشود. اکثر فیدهای ارسالی کاربران فقط زیبایی در خور علاقه مندی یا بازنشر را دارند، نه آن زیبایی که دارای بار معنایی منحصر به فردی باشد و ارزش برگزیده شدن در مجله ی کاربران را داشته باشد! همین جاست که اعتراضات شروع می شود! آنگاه است که سیل عظیم تهمتهاست که به سوی دبیران روانه میشود ولی هیچ کس خبر ندارد دلی که با قضاوت نا به جا چه در محیط واقعی چه مجازی شکسته شد هیچ گاه بازیابی نخواهد شد . در ادامه آمده که:
سه دوره گذشت و ما همچنان منتظریم... مشغله های کاری و شخصی گاهی این فرصت رو از صاحب نظران و سردبیران و دبیران و مدیران میگیره... (ببخشید! اصلاح واژه "گاهی" به "اکثراً". ) ولی ما برای این دوره از دبیران و دبیران دوره های بعدی آرزو میکنیم که این مشغله ها برطرف بشه. اخیراً هم از اینور و اونور شنیده میشه که برخی افراد صلاحیت دبیری ندارند و جالبتر که برخی از دبیرهای قبل هم نداشتند و خیلی جالبتر که برخی گزینه های شخصی وارد چهارچوب موارد تائید صلاحیت برای دبیری شده که طولی نمیکشه برای دوره بعد شاهدش خواهیم بود. راستی یه پیشنهاد: اگه مطلبی رو مورد بررس قرار دادید اگر رد شد(به قول شما شایسته نبود) حداقل خبر بدید، بفهمیم که لااقل شما خوندید و رد کرد یا مطلب ما به درد نمیخوره بریم درستش کنیم، اگر هم شما وقت داشتید کمکمون کنید که اصلاح کنیم. برگزیده که میشه هم خبر میدید هم مهر پارسی بلاگ میخوره پاش... رد هم شد یه مهری طراحی کنید بزنید پاش... بهتره مگه نه؟! خب حالا اگه گفتید تو میز گرد دبیران چه میگذرد؟!
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
آبان 91 - خون شهدا
|